سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و روایت شده است که دو مرد را نزد او آوردند که از مال خدا دزدى کرده بودند : یکى از آن دو بنده بود از بیت المال مسلمانان ، و دیگرى در ملک مردمان . فرمود : ] امّا آن یکى از مال خداست و حدّى بر او نیست چه مال خدا برخى از مال خدا را خورده ، و امّا دیگرى بر او حدّ جارى است و دست او را برید . [نهج البلاغه]
معرفی روستای چاهک ومرکز تلفن

امروز ظهر شیطان را دیدم!

 

نشسته بر بساط صبحانه و آرام لقمه برمیداشت.گفتم ظهر شده و تو هنوز بساط کار خود پهن نکرده ای؟بنی آدم نصف روز خود را بی تو گذرانده اند...

شیطان گفت : خود را باز نشسته کرده ام.قبل از موعد.

گفتم : به راه عدل و انصاف برگشته ای یا سنگ بندگی خدا را به سینه میزنی؟

گفت : من دیگر آن شیطان توانای سابق نیستم.دیدم انسانها آنچه را من شبانه به ده ها وسوسه شیطانی انجام میدادم روزانه به صد ها دسیسه ی آشکارا انجام می دهند.اینان را به شیطان چه نیاز است؟

شیطان در حالی که بساط خود را بر میچید تا در کناری آرام بخوابد زیر لب گفت :

آن روز که خداوند گفت : بر آدم و نسل او سجده کن نمی دانستم که نسل او در زشتی و دروغ و خیانت وحق مظلوم خوردن وحق دیگران راپایمال کردن تا کجا می تواند فرا رود و اگر نه در برابر آدم به سجده می رفتم و می گفتم که :

همانا تو  پدر خود شیاطینی...
 

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کاظم فهیمی 89/4/7:: 9:58 صبح     |     () نظر